اگر شرايط
مهيا باشد،
دوگانهانگاری ذاتی
و غايتانگاری ذاتی، ما
را به
دينداری سوق میدهند، درست همان طور که قطبنمای نوری شبپره او را
به خودکشی ناخواسته سوق میدهد. دوگانهانگاری ذاتی
ما را
آمادهی باور به
وجود روحی
میکند
که در
بدن مأوا
دارد اما
جزئی از
بدن نيست. به راحتی میتوان تصور کرد
که يک روح بیجسم پس از مرگ
بدن به
جای ديگری
نقل مکان
کند. همچنين به
راحتی میتوانيم تصور
کنيم که
وجود خدا مانند
يک روح
محض باشد
که واجد
هيچ يک
از خواص
پيچيدهی ماده نيست،
بلکه مستقل
از ماده
وجود دارد. غايتانگاری کودکانه حتی سهلتر از اين میتواند به
دين بيانجامد :اگر هر
چيز مقصودی دارد، آن مقصود چيست؟ البته، خداست.
اما همتای سودمندی قطبنمای نوری شبپره در انسان چيست؟ چرا انتخاب طبيعی دوگانهانگاری و غايتانگاری را در مغز نياکان ما و فرزندان شان نهاده است؟ تا بدينجا، رويکرد من به نظريهی دوگانهانگاران بالفطره تنها فرض گرفته که انسانها ذاتاً دوگانهانگار و غايتانگار هستند .اما مزيت داروينی اينها چه بوده است؟ پيشبينی رفتار باشندهها در جهان، برای بقای ما اهميت دارد و میتوانيم انتظار داشته باشيم که انتخاب طبيعی مغز ما را چنان شکل داده باشد که اين پيشبينیها را به طور سريع و مؤثر انجام دهد .آيا دوگانهانگاری و غايتانگاری میتوانند در خدمت اين هدف باشند؟ در پرتو آنچه که دانيل دِنِت فيلسوف "ايستار راجعی"[1] میخواند بهتر میتوانيم اين فرضيه را بفهميم.
دِنِت دربارهی "ايستارها"يی که ما برای فهم و پيش بينی رفتار موجودات، مانند جانوران، ماشينها و همديگر، پيش میگيريم، طبقهبندی سهگانهی مفيدی ارائه داده است. ما سه نوع ايستار داريم :ايستار فيزيکی، ايستار طراحی و ايستار راجعی. اصولاً همواره میتوان ايستار فيزيکی را پيش گرفت کرد، زيرا در نهايت همه چيز تابع قوانين فيزيک است .اما نگرش ايستار فيزيکی میتواند بسيار کند باشد. اگر قرار باشد بنشينيم و همهی برهمکنشهای اجزای متحرک اشيای پيچيده را محاسبه کنيم، ممکن است واکنشمان به رفتار آنها زيادی آهسته شود .در مورد اشيايی که حقيقتاً طراحی شده هستند، مثلاً يک ماشين لباسشويی يا يک کمان زنبورکی، ايستار طراحی يک راه ميانبر و اقتصادیتر است. در اين حالت میتوانيم با دور زدن فيزيک و توجه به هدف از طراحی شی، حدس بزنيم که آن شی طراحی شده چگونه رفتار میکند .به قول دنت:
«تقريباً هرکسی میتواند با بررسی سطحی و بيرونی يک ساعت زنگدار، پيشبينی کند که آن ساعت چه موقع زنگ میزند .لازم نيست بداند يا نگران باشد که آيا آن ساعت کوکی است، با باتری کار میکند، خورشيدی است، چرخ دندههای برنجی دارد و ياتاقانهای مرصع، يا اينکه از تراشههای سيليکونی ساخته شده – فقط بايد فرض کرد که آن ساعت چنان طراحی شده که سر وقت زنگ بزند»
جانداران طراحی شده نيستند، اما انتخاب طبيعی داروينی روايتی از ايستار طراحی را برايشان تضمين میکند. اگر فرض کنيم که قلب برای پمپ کردن خون طراحی شده راه ميانبُری برای درک کارکرد قلب میيابيم .کارل
فون فريش به اين سبب به پژوهش دربارهی رنگ-بينی زنبورها علاقهمند شد که فرض کرد رنگهای درخشان گلها برای جذب زنبورها «طراحی شدهاند» .نهادن اين گيومهها برای تاراندن خلقتگرايان کذابی است که ممکن است مدعی شوند که اين جانورشناس بزرگ اتريشی هم از اردوی آنان بوده است .لازم به گفتن نيست که فون فريش به خوبی قادر بود تا ايستار طراحی را به تعبير مناسبتر داروينی بازگرداند. يک راه ميانبر ديگر، ايستار راجعی است، که از يک جهت از ايستار طراحی فراتر میرود. در ايستار راجعی نه تنها فرض میکنيم که موجود مورد نظر برای هدفی طراحی شده، بلکه فرض میکنيم که آن موجود يک کنشگر[2] است که مقصودی از کنش خود دارد .هنگامی که يک ببر را میبينيد، بهتر است در پيش بينی رفتار احتمالیاش درنگ نکنيد. اصلاً دلمشغول فيزيک مولکولهايش نباشيد، و ابداً در مورد طراحی ساختار و عملکرد پنجهها و دندانهايش تأمل نکنيد .برای پيشبينی رفتار ببر سريعترين راهحل اين است که فيزيک و فيزيولوژی را فراموش کنيم و به قصد ببر، برای شکار ميانبر بزنيم .توجه کنيد که درست همانطور که حتی برای چيزهای فاقد طراحی حقيقی نيز میتوان مانند چيزهای طراحی شده ايستار طراحی را پيش گرفت، برای چيزهای فاقد مقاصد آگاهانه و عمدی نيز میتوان مانند چيزهای دارای مقصود، ايستار راجعی را پيش گرفت.
ايستار طراحی و ايستار ارجاعی مکانيزمهای مفيد ذهنی هستند زيرا واکنش ما را در برابر موجوداتی را که برای بقايمان اهميت حياتی دارند، مثلاً درندگان يا جفتهای بالقوه، تسريع میکنند .اما اين ايستارها هم ممکن است مانند ديگر سازوکارهای مغزی به خطا روند .کودکان و مردمان بدوی میپندارند که آب و هوا، امواج و سنگهای در حال سقوط مقصودی دارند. همهی
ما چنين گرايشی در قبال ماشينها داريم، به ويژه هنگامی که برايمان دردسر کنند. بسياری از ما، دست کم به طور لحظهای، چنين تجربهای را با کامپيوترها داشتهايم.